هوشمندسازی فرصتی برای پیشرفت و توسعه: ما کجا هستیم و جهان به کجا میرود؟
هوشمندسازی یا اینترنت اشیا (IoT)، دیگر یک مفهوم آیندهنگر نیست؛ این فناوری، زیربنای کارآمدی، صرفهجویی و امنیت در جهان امروز است. در حالی که بازار جهانی شهرهای هوشمند به ارزش ۲۱۹ میلیارد دلار رسیده است ، ما در ایران هنوز در مراحل اولیه قرار داریم؛ اما این تأخیر میتواند به یک فرصت تبدیل شود.
جهان، هوشمندسازی را در سه حوزه اصلی به کار میگیرد:
سلامت هوشمند: با توجه به نیاز روزافزون به مراقبتهای بهتر و سریعتر، پزشکی از راه دور (Telemedicine) و تشخیص بیماری مبتنی بر هوش مصنوعی (AI) با نرخ رشد سالانه ۳۷٪ در حال پیشرفت است.
کشاورزی هوشمند: برای تضمین امنیت غذایی و مقابله با کمآبی، پایش هوشمند محصول و مدیریت دقیق آب یک ضرورت جهانی است.
تولید هوشمند (IIoT): در کارخانههای پیشرفته، از حسگرها برای نگهداری پیشبینانه استفاده میشود تا از توقف ناگهانی ماشینآلات جلوگیری شود، که باعث کاهش شدید هزینهها و افزایش بهرهوری میگردد.
اما در ایران، بیشترین تمرکز و کاربرد عملیاتی ما به سامانههای حمل و نقل هوشمند (ITS) محدود شده است. این سیستمها شامل کنترل هوشمند چراغهای راهنمایی در تقاطعها و نمایشگرهای پیام متغیر (VMS) در آزادراهها هستند تا ترافیک را مدیریت کرده و ایمنی را افزایش دهند. این تمرکز، یک اولویتبندی ضروری است؛ چرا که هوشمندسازی در کشور ما، ابتدا باید بحرانهای ملموس و روزمره را حل کند.
پشت ویترینهای آسیایی و عربی: درسی برای ما
نگاهی به آسیا و خاورمیانه، نقشه راهی برای جهش به ما میدهد:
آسیا (مقیاسپذیری متمرکز): کشورهایی مانند چین با مدل «مغز شهر» (City Brain) نشان دادند که با یکپارچهسازی کامل دادهها و استفاده از هوش مصنوعی، میتوان مدیریت ترافیک، اورژانس و حتی کنترل سیلاب را در لحظه و به صورت خودکار انجام داد. این کارایی ناشی از یک مدل حکمرانی متمرکز (Top-Down) و زیرساختهای قوی ۵G (با نفوذ ۵۲٪ در شمال شرق آسیا) است.
خاورمیانه (سرمایه و بلندپروازی): پروژههایی مانند «نئوم» (NEOM) در عربستان و «مصدر» در امارات، با تزریق صدها میلیارد دلار ، بر ساخت شهرهای هوشمند از صفر (Greenfield) متمرکز شدهاند. این استراتژی، فرصت میدهد تا جدیدترین فناوریها و استانداردهای پایداری از ابتدا پیادهسازی شوند.
چرا ما عقب هستیم؟ ریشه تفاوتها کجاست؟
خدمات هوشمندسازی در ایران، در مقایسه با این مناطق، «جزیرهای» (Siloed) باقی مانده است. این تفاوت عمده، ناشی از دو عامل کلیدی است:
چالش اقتصادی و سرمایهگذاری: هوشمندسازی نیازمند هزینههای اولیه (CapEx) بالایی برای خرید تجهیزات و نصب است. در شرایط کنونی، تأمین این سرمایه کلان برای زیرساخت، چالشی جدی ایجاد کرده است.
زیرساخت و استانداردسازی: یکی از موانع اصلی، فقدان استانداردهای فنی یکپارچه است. وقتی استانداردها نباشند، هر پروژهای به صورت مجزا اجرا میشود و امکان ادغام دادهها برای دستیابی به یک “مغز شهر” واحد از بین میرود. به همین دلیل، ما هنوز بیشتر دادهها را جمعآوری و نمایش میدهیم، در حالی که مدلهای پیشرفته جهانی، اجازه میدهند هوش مصنوعی تصمیمگیریهای بلادرنگ را مدیریت کند.
همچنین، چالشهای زیرساختی مانند هزینه گزاف برقرسانی و مصرف انرژی بالای ایستگاههای ۵G ، مانع گسترش فناوریهای نسل جدید است که برای خدمات دادهمحور ضروری هستند.
فراتر از ترافیک: نقشه راهی برای تحول
برای تبدیل این چالشها به فرصت، نیاز به تغییر رویکرد داریم:
۱. اولویتدهی به یکپارچگی، نه ابزارهای جزیرهای: به جای تمرکز صرف بر نصب دوربین یا سنسور، باید بر ایجاد استانداردهای فنی مشترک تمرکز کنیم. این کار به پروژههای مختلف (مانند مدیریت ترافیک، آب و انرژی) امکان میدهد تا دادههایشان را به اشتراک بگذارند و یک سیستم هوشمند جامع ایجاد کنند.
۲. هوشمندسازی برای اقتصاد دانشبنیان: هوشمندسازی، تنها راه حل ترافیک نیست؛ ابزاری برای رقابت در اقتصاد جهانی است. با حمایت از بومیسازی اینترنت اشیای صنعتی (IIoT) و خدمات سلامت هوشمند، میتوانیم با صرفهجویی در مصرف انرژی و افزایش کارایی تولید، از نظر اقتصادی جهشی پایدار داشته باشیم.
۳. مشارکت بخش خصوصی: با توجه به محدودیتهای مالی دولتی، استفاده از مدلهای مشارکت عمومی-خصوصی (PPP)، برای جذب سرمایههای محدود بخش خصوصی در پروژههای سودآور (مانند سامانههای عوارض الکترونیکی و مدیریت هوشمند پارکینگ)، حیاتی است.